حقیقتا بسیاری از انسانها ناسپاسند ، اگر به آنها اختیار داده شود، چون گناه کند اعتراض مینماید و اگر مجبور باشد اعتراض می نماید که اختیار ندارد.
1» الله متعال خیر و شر را آفریده و به انسان قدرت اختیار داده تا راه درست را برگزیند و در این راه نیز انبیاء و صلحا و داعیان را فرستاده تا با برنامه الهی راه درست را نشان دهند، حال اگر انسانی تمام این موارد را نادیده گرفته و از اختیارش سوء استفاده نماید و بهانه بگیرد که بارالها اگر تو گناه را نیافریده بودی من مرتکب آن نمیشدم، باید به وی گفت: هرچه کردی از دست رنج خودت است و جز خود را ملامت مکن. زیرا یکی از بدیهی ترین حکمتهای وجود خیر و شر وجود اختیار است.
جالب آنکه این انسان هنگامیکه نیکی میکند، به خود مغرور شده و از آن را فضایل خویش میداند اما چون گناه کند، خالق را مقصر میداند.
2» هدف از طرح این شبهه چیست؟
اگر انکار خالق است که واقعا قیاسی غلط است زیرا ربطی به وجود خداوند ندارد و اگر مقصود انکار اراده انسان است که خود همین انکار با اراده صورت گرفته است!!! اگرهم مقصود اعتراض به ذات الله است که اعتراض بر فرض پذیرشِ صحتِ آن، راه به جایی نمیبرد و همانند دانش آموزی است که به دلیل تنبلی اش در امتحان مردود شده است و اکنون با اتهام به دیگران و اینکه معلم آدم خوبی نبود، یا من از این درس خوشم نمیآید و امثال این سخنان پوچ می خواهد خود را مبرا سازد.
3» بر فرض پذیرشِ صحتِ این ادعا باید پرسید، آیا با اعتراض چیزی تغییر می کند؟؟ قانون الله که ثابت است و خالق هرچه بخواهد انجام می دهد و اوست که نا بندگان را از هیچ خلق کرده و اوست که قوانین جهان و سرنوشت موجودات را بنا نهاده.
برای توضیحات بیشتر در مورد چنین سؤالاتی که ارتباط مستقیم با مبحث قضا و قدر دارند به فایل (سؤالاتی پیرامون قدر) مراجعه فرمایید.
نظرات کاربران