برهان
0

چگونه مطالعه کنیم؟!

بازدید 211

در ادامه سلسله مقالاتمان پیرامون مطالعه، اين نوشتار به بررسي چگونگی مطالعه، با نگاه به چهارچوب سنتیی که مورتیمر اَدلر (mortimer j.Adler)استاد فلسفه دانشگاه کالیفرنیا پایه ریزی نموده خواهد پرداخت.

با مطالعه و به کارگیری این مطلب ابزاری خواهی داشت که میتوانی در سطوح مختلف مطالعه استفاده نموده و سریعا بر آن تطبیق دهی.

در ادامه مسائل زیر را بررسی میکنیم:

1.بیاموزیم که چگونه مطالعه کنیم 

2. کیفیت خواندن، به هدف از خواندن مربوط می شود

3. مراحل چهارگانه خواندن:

a. خواندنِ ابتدائی

‏b. مطالعه جسته گریخته( مرور سریع کلمات )

‏c. خواندنِ تحلیلی

‏d. مطالعه متمرکز(چکیده کلی)

4. خواندن نقادانه یا آگاهانه

• چگونه بیاموزیم که مطالعه کنیم؟

اطمینان دارم که کتاب خواندن را بلدی، این را در آموزش ابتدائی فرا گرفته ای، اما آیا میدانی چگونه، کتابی را خوب بخوانی؟

میان خواندن برای فهم يا حل مسئله و میان خواندن برای به دست آوردن معلومات تفاوت وجوددارد. اگر به مانند بیشتر افراد باشی،باوجود تاثیر بسزای کیفیت مطالعه در دستیابی به آگاهی، احتمالا به آن  توجه چندانی نکرده ای. 

بسیاری از مردم میان شناخت اسم چیزی و فهم همان چیز تفاوتی نمی‌بینند، با وجودی که آگاهی از نامها میتواند برای پویایی حافظه مفید باشد؛ اما به یاد آوردن واقعیتها بدون هیچگونه درکی و یا ندانستن ارتباطش، در واقع فایده زیادی به تو نمی رساند.

یک نکته ی مفید: آنچه به آسانی قابل فهم است نیزمطالعه برای به دست آوردن معلومات محسوب می شود، به برگه ها نگاه کن! آیا چیزجدیدی یادگرفته ای؟

آیا نویسنده را استاد خودت یا انسانی آگاه در آن قسمتی که دست به تألیف زده میدانی ؟

احتمالاً نه، این جواب به این معنیست که خواندن اینچنینیِ اطلاعات، نظرات و برداشت ها غیر از مطالعه آنچه دیگران را قانع و راضینموده نیست و ما تظاهر به اصل بودنش میکنیم.

بیشتر مردم تامادامیکه این روش خواندنشان باشد، چیزی نمی آموزند؛ این روش برای تو هیچ افق جدیدی فراهم نمیکند یا موجب پیشرفتتو در شغلت یا یاری گر تو در اجتناب ورزیدن از مشکلات نمیشود.

ادگار الن (  Edgar Allan  ) می گوید: (یادداشت برداری در واقع تجربه ای است برای شناخت نقاط اختلاف و اتفاق با نویسنده و اینبهترین روش برای نشان دادن احترامت به نویسنده است).

یادگیری چیزی، نیازمند تلاشی ذهنی است و این آسان نمی باشد، اگر برای تو آسان بود پس تو در حال یادگیری نیستی. 

به دنبال نویسنده ایی باهوش تر و با تجربه تر از خودت در تخصصی مشخص باش و هنگامییی میان خود و نویسنده، آن باهوشی شماافزوده می شود.

چگونگی خواندن، به هدف از خواندن مربوط می شود

هدف از مطالعه، چگونگی مطالعه را مشخص میکند، 

شیوه ای که با آن رمان های عاشقانه “دنیل استیل” را می خوانی با روشی که نوشته های افلاطون خوانده میشود متفاوت است.

اگر رمان های عاشقانه را برای لذت بردن یا فقط کسب معلومات می خوانی؛ در حال مطالعه به روشی هستی که تفاوت بسیاری با مطالعهبرای فهم و یادگیری دارد، اکثر مردم مطالعه برای تفریح یا کسب معلومات را میدانند و تعداد کمی از آنها توانایی های خود را برایمطالعه ی به جهت آگاهی و درک پرورش میدهند.

پیش از مطالعه ی کتاب، شایسته است تفاوت سطوح مختلف مطالعه را بدانی، به این دلیل به آن “ سطح یا مرحله”  گفته میشود که  باپشت سر گذاشتن هر مرحله میتوانی به سطح دیگری دست یابی، اصطلاحا به آن مراحل تراکمی گفته میشود.

مراحل خواندن:

1. خواندنِ ابتدائی

این مرحله، همان مرحله ایی است که در آموزش ابتدایی آموخته ایم و خواندن این مقاله نیز از این نوع است.

2. تند خوانی

به ما آموخته اند که ورق زدن سریع کتاب و تندخوانی به فرایند فهم ضربه می زند، اما همیشه این سخن صحیح نیست؛ چون استفاده ازاین روش در کنار روش های مؤثر 

و صحیح، به فهم بهتر مطلب کمک میکند.

تندخوانی، سبب دست یابی به دیدی کلی به روش نویسنده و آگاهی از ارزشمند بودن کتاب برای مطالعه عمیق میگردد.

دو‌نوع تند خوانی وجوددارد:

مرور منظم؛ مقصود خواندن سریع کتاب از طرق زیر میباشد :

a. مقدمه

‏b. نگاه به محتویات کتاب

‏c. آگاهی از فهرست

‏d. مطالعه موضوعات داخلی

عموما این گامها سبب کسب آگاهیی کافی برای فهم فصلهای مختلف کتاب و ضرورت نقد مولف خواهد بود.

اینجا و آنجا را بخوان، اما هرگز از یک یا دو پاراگراف فراتر نروید.

تندخوانی سبب میشود تصمیم مهمی را بگیرید، آیا این کتاب ارزش مطالعه و صرف وقت و تمرکز بیشتر را دارد یا نه ؟ 

اگر جواب خیر است، کتاب را رها کن.

• مطالعه ی سطحی

هنگامی که این روش صرفا برای خواندن کتاب است؛ پس دست به مناقشه نزن، نکته برداری مکن و برداشتها را هم حاشیه نویسی نکن،اگر قسمتی از متن را نیز نفهمیدی به راحتی از کنار آن بگذر.

تصویری که این نوع مطالعه ی گذرا به تو میدهد، هنگامی که در آینده سعی در مطالعه این کتاب داشته باشی به تو کمک میکند.

حال که شما ساختیار و محتوای کتاب را دیدید، امکان انتخاب گزینه های متعددی را دارید، آیا هنوز هم میخواهید محتوای کتاب را فهمکنید؟ 

پس تندخوانی به ما امکان خلاصه و مختصر خوانی را میدهد، این همان چیزیست که به آن همیشه یا گاها احتیاج داریم و گاهی نیزنیازمند فهم بیشتری از کتابیم.

3. خواندنِ تحلیلی

فرانسیس بیکن ( francis bacon) میگوید: بعضی از کتابها چشیده میشود و بعضی بلافاصله بلعیده میشود و تعدادی نیز هم زده وهضم می شود.

به خواندن تحلیلیی اینگونه نگاه کن که هم زده شده و هضم میگردد و این فرایند به تلاش فراوان نیاز دارد، پس مطالعه تحلیلی خواندن ازدرونِ مطالعه است، برخلاف دیگر مراحل مطالعه که از حاشیه میباشد .

گرچه تندخوانی برای زمانهایی که عجله داریم مناسب است، اما مطالعه تحلیلی به هنگام تمرکز و داشتن زمان لازم بهتر است.

چهار قاعده در این روش وجود دارد:

  • کتاب را باتوجه به محتوایش دسته بندی کن.
  • موضوع کتاب و آنچه خواهی خواند را با اختصار زیادی مشخص کن.
  • فصل های اصلی را بر اساس همان ترتیب و ارتباطش شماره گذاری کن سپس بخشهای جزئی را هماهنگونه که در کتاب استمشخص کن.
  • گرهی که نویسنده سعی در حل آن دارد را بیاب.

غالبا متوجه خواهی شد این قواعد با وجودی که ظاهرا آسان است، اما نیاز به تلاش بسیاری دارد و خوشبختانه مطالعه یاستکشافی تو را برای این قسمت مهم آماده و ورزیده نموده.

4. مطالعه ی نقادانه

به خواندنِ تطبیقی نیز معروف است و این روش از مرغوب ترین و سخت ترین اسالیب خواندن به حساب می آید.

برای مطالعه ی متمرکز به پنج گام نیاز داریم:

انتخاب کتاب مناسب

شما نیازمند این هستید که کتابی مناسب که بخشها و فصلهایش نیازهای علمی شما را سیراب کند را انتخاب کنید.

پس گام اول تندخوانیِ کتابهاییست که به موضوع شما مربوط است.

ارتباط میان نویسنده و اصطلاح ها

در خواندنِ تحلیلی باید کلمات کلیدی را شناخته و بدانید که مولف چگونه از آنها استفاده کرده است، البته این کاری ساده خواهد بود کهبا بیشتر شدن نویسندگان و تنوع اصطلاحات و مفاهیمی که برای بیان موضوع به کار برده اند مرتبا پیچیده تر میشود، پس مسئولیتتنظیم و ویرایش اصطلاحات برگردن تو خواهد بود و باید ادبیاتت تبدیل به ادبیات نویسنده گردد و خیلی خلاصه:

این تمرینی خواهد بود برای ترجمه و خلاصه نویسی.

مشخص نمودن سوالات

به جای تمرکز بر مشکلاتی که نویسنده سعی در حل آن دارد، بهتر این است که به دنبال پاسخِ سوالات خودت باشی، همانگونه که بایداصطلاحات خاص خودمان را پایه گذاری کنیم، شایسته است ارتباطات و نقاط اتصال بین آنها را نیز از خلال تمرکز بر سوالاتمان کهنویسنده نیز سعی در پاسخ به آنها دارد را پایه ریزی کنیم.

پس اهمیت دارد که سوالات به این شکل باشند تا بتوانیم بگوییم همه یا اغلب نویسندگان پاسخی برای آن دارند، گاها هیچ پاسخی برایسوالاتمان نداریم، چرا که اصولا از نظر مولف آنها حتی سوال نیز به حساب نیامده اند.

شناخت مشکلات

اگر سوالی ساده پرسیدی و جوابهای متفاوتی دریافت کردی، مشکل را شناسایی نموده ای، پاسخهای متعارض-البته با توجه بهاصطلاحات خاص شما- باید برحسب ارتباطشان با یکدیگر واضح گردند، درک دیدگاههای مختلف در یک موضوع در شکل گیری نظریدقیق به تو کمک میکند.

تحلیل بحث

انتظار رسیدن به پاسخهای مورد اتفاق برای سوالاتمان اشتباه است، زیرا ذاتِ پاسخ یعنی درگیر شدن با جوابهای در تعارض باپاسخی که داده ایم ، هدف بحثیست که با آن نویسندگان درمیگیرد و آنجاست که میتوان نظری از سر علم و فهم داشت.چگونه میتوانی خواننده ای مشتاق باشی؟

چگونه میتوانی خواننده ای مشتاق باشی؟

مطالعه چیزی جز طرح سوالات صحیح با نظمی صحیح و تلاش برای رسیدن به جواب آن نیست.

چهار سؤال اصلی باید همراه هر کتاب باشد:

1. موضوع کتاب چیست؟

2. کتاب به صورت مفصل از چه چیزی سهن میگوید؟ و چگونه به آن میپردازد؟

3. آیا همه ی کتاب صحیح است یا تنها قسمتی از آن؟

4. کتاب شامل چه چیزهایی می شود؟

و در پایان، این گام ها مشکل به نظر می رسند و حقیقتا چنین است، بسیاری از خوانندگان این مراحل را انجام نمی دهند و اینگامه است که سبب تمایز تو از دیگران خواهد بود.

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین‌آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد، تأیید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبۀ تبلیغاتی داشته باشد، تأیید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وب‌سایت‌ها یا وب‌سایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید، تأیید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل یا آیدی تلگرام استفاده کرده باشید، تأیید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی‌ارتباط با موضوع مطرح شود، تأیید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *