برهان
0

مختصری پیرامون براهین نبوت

بازدید 43

سخن از ادله نبوت در حقیقت، توجه به بخش بزرگی از اسلام و قسمت دومِ رکن اول اسلام است. هنگامی که مسلمانان به نبوت رسول الله و به صحت اسلام ایمان می آورند درواقع به عقیده ای استوار به استواری کوه ایمان آورده اند، ایمانی که پایه هایش بر علم و دلیل و برهان برپا شده است و حالشان به مانند کسانی نمی باشد که خداوند پیرامونشان فرمود : ((وَكَذَٰلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ )) و همچنین ما هیچ رسولی پیش از تو در هیچ شهر و دیاری نفرستادیم جز آنکه اهل ثروت و مال آن دیار به رسولان گفتند که ما پدران خود را بر آیین و عقایدی یافتیم و از آنها پیروی خواهیم کرد. {زخرف:23}

آن ها عقلشان را از تفکر در حق و دلایل صحیح بودنش باز داشته اند، و گوش هایشان را بر شنیدن حق و دلایلش بسته اند و فقط به سوار شدن بر خرافات گمشدهء اجدادشان اکتفا کرده اند.  قرآن این خشک مغزی را انکار کرده و زشت و قبیح شمرده است و آن ها را به تفکر و استفاده از خرد دعوت کرده است: (( قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ ۖ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ)) بگو اگر خدا نمی‌خواست هرگز بر شما این قرآن راتلاوت نمی‌کردم و او هم شما را به آن آگاه نمی‌ساخت، زیرا من عمری پیش از این میان شما زیستم ( و ادعای پیغمبری نداشتم) آیا عقل و فکرتان را به کار نمیگیرید؟ {یونس:16}

ایمان به نبوت موضوعی تصدیقی و برهانیست که بر اساس مبانیِ ذهنیِ اثبات شده ساخته می شود و تنها تسلیم محض یا تقلید کور کورانه یا صرفا احساساتی هیجانی نمی باشد. و هنگام تدبر در ادله نبوت متوجه می شویم که این ادله به دو امر بر میگردد:

1.شخصیت محمد صلی الله علیه وسلم.

2.آنچه رسول الله به آن دعوت می داده.

هر دو تیتر بالا در این سخن الله عزوجل جمع شده: (( أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿۶۸﴾ أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ ﴿۶۹﴾ أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ ﴿۷۰﴾)) آیا در این سخن (خدا و قرآن ) فکر و اندیشه نمی‌کنند (تا حقانیت آن را درک کنند) یا آنکه کتاب و رسول تنها بر اینان آمده و بر گذشتگان آنها نیامده؟ (۶۸) يا پيامبر خود را [درست] نشناخته و [لذا] به انكار او پرداخته‏ اند (۶۹) يا مى‏ گويند او دیوانه است [نه] بلكه [او] حق را براى آنها آورده ولى بيشترشان از حقیقت متنفرند (۷۰) {المومنون:68-70}

امام ابن قیم رحمه الله می نويسد :و خداوند در اثبات نبوت رسولش به اعتبار تحقیق در زندگی او و تأمل در دعوتش و آنچه که با خود آورده می فرمايد:{المومنون:68-70} خداوند عزوجل آن ها را به تدبر در چیزی که پیامبر با خود آورده و تأمل در زندگی پیامبر دعوت کرده است، چرا که گاهی میتوان از خودِ کلام یا تناقض و اختلاف در سخنان یا ظهور شواهدی در بیانات اشخاص به دروغ بودنش میتوان رسید و در صورتی که از مفهوم سخنانش نتوان به کذاب مبودن مدعی پی برد، از حال گوینده شناخته میشود. کسی که به دروغ و فجور و مکر و حیله شناخته شده باشد، گفتارش نیز مطابق کردارش خواهد بود و سخن یا عملکردی که از فرد صادق برمیآید، از او صادر نمیشود. پس خداوند آنها را به تدبر در آنچه که پیامبر با خود آورده و تأمل در حال پیامبر دعوت کرده و آنگاه حقیقت ماجرا برای آن ها آشکار میشود و دانسته ميشود كه آنچه پیامبر آورده در بالاترین مرتبه صدق و راستی است.”

تمام دلایل اثبات نبوت را در این مقاله نمیتوانیم بیان کنیم، به همین دلیل به دو نوع آن اکتفا میکنیم:

1.دلیل اول: إعجاز با قرآن کریم.

این دلیل از اولین دلایل اثبات نبوت می باشد و از بزرگترین و آشکارترین آن به شکلی که از خورشید و ماه نیز آشکار تر است قرآن کریم میباشد که بر قلب رسولِ اَمین نازل شده است، با زبان عربی واضح، که خداوند با آن اولین ها و آخرین ها را به تحدی دعوت کرده تا در صورت توان به مانند یکی از سوره های قران را بیاورند و تا امروزه نیز انسانها در برابر این تحدی عاجز مانده اند و تا قیامت نیز عاجز خواهند ماند. رسول الله با دلایل آشکار و روشن به سوی مردم آمد و آشکارترینش قرآن است و از اهل شعر و ادب خواست که آن را رد کنند اما آن ها کاملا از آوردن سوره ای به مانند قران عاجز شدند درحالی که پیامبر از جنس بشر است و از توانایی های عقلی و بدنیی که آن ها میشناختند خارج نشده است، رسول الله چگونه توانست سخنی از جنس کلام بشر را بیان کند و تمام انسان ها با وجود تکرار تحدی و به مبارزه طلبی از آوردن همانند آن عاجز باشند؟

پایه های دلالت قرآن بر راستیِ نبوت پیامبر بر دو امر بنا میشود:

1. محال بودن آنکه قرآن از جانب خود پیامبر باشد.

دلایل اثبات این امر متنوع است:

•در قرآن اموری وجود دارد که امکان ندارد خود پیامبر آن را آورده باشد و آیات بسیاری از قرآن دارای معانییست که نَقل خالص است و برای کسی که اطلاعی از امت های گذشته و وقایع آن زمان و اموری که در آینده اتفاق می افتد ندارد، هیچ راهی برای رسیدن به آن وجود ندارد و عقل و خرد در آن مجالی ندارد.

•پیامبر بی سواد بود و به مانند دیگران اهل سفر نیز نبود، با این حال در قرآن علوم و معارفی آمده که با همسو با این بی سوادی و یک جا نشینیِ پیامبر نیست.

•در قرآن نشانه های زیادی وجود دارد که بر این دلالت میکند که پیامبر فقط دریافت کنندهء قرآن است، مانند تکرار کلمه (قُل یعنی بگو).

•برای پیامبر حالات و اتفاقات بزرگی رخ می داده اما با این حال در قرآن به آنها اشاره ای نشده، مانند اتفاقات (عام الحزن).

2.اثبات عاجزبودن جن و انس از ارائه متنی مانند قرآن.

عربهایی که پیامبر آن ها را به گفتن متنی مانند قرآن به تحدی طلبیده بود ناتوان شده بودند و این دلیل کافیست برای اثبات ناتوانی بقیه اُمت ها زیرا که ناتوانی اهل تخصص از چیزی، به شکل اولی ناتوانی غیر متخصص را اثبات می کند. تَحَدّی در آوردن همانند قرآن به این معنا نیست که کلامی مطابق با قرآن در الفاظ و ترکیب ها و مبانی قرآن و ترتیب کلماتش بیاورد، بلکه مقصود در همانند بودن با قرآن، فقط مساوی بودن در فصاحت و بلاغت و قدرت بیان و دقت آن و محتوایی برتر از هر کلمه ی عربی، یا آوردن متنی برتر از قرآن در این امور می باشد. و ناتوانی عرب به شکل خاص و مردم به صورت عام دلیلی است بر اینکه قرآن فراتر از حد معمول در کلام انسانهاست، چرا که سنت هستی بر این است که تمامی انسان ها میتوانند با کلام همنوع خود مخالفت کنند مگر اینکه خارج از توانایی آن ها باشد.

آنچه که قرآن را از بقیه ادله اثبات نبوت متمایز میکند این است که نمیتوان در وجود آن شک کرد، چراکه قرآن در شرق و غرب جهان در دست مردم وجود دارد و میتوانند برای تاکید بر صدق نبوت به آن رجوع کنند. ابن جوزی رحمه الله میگوید:” خداوند سبحانه تعالی قرآن را معجزه ای برای محمد قرار داده است که تا ابد باقی بماند و دلیلی بر صدق او بعد از وفاتش باشد و دلیلی بر صدق انبیاء قرارش دهد، پس قرآن تصدیق کننده آن ها و خبر دهنده از حال آن هاست “.{3}

2.دلیل دوم: خبر دادن از آینده.

از جمله دلایل روشن بر صدق نبوت محمد، خبر دادن اوست از بسیاری از چیزهای غیبیی که در آینده رخ خواهد داد و احتمالی در آن وارد نمیشود و سپری شدن روز ها و رخداد ها صحت آن را مشخص کرده، به شکلی که با همان دقتی که پیامبر از آن خبر داده بود اتفاق افتاد. چرا که نه؟ او از جانب پروردگار جهانیان مبعوث شده، پیغمبر از روی هوای نفس سخن نمیگوید. این رخدادهای متعدد بر این تاکید می کند که آن اخبار را به شکل تصادفی بیان نکرده است.

•دروغگو از امور آینده به شکل فراوان خبر نمیدهد، مخصوصا به صورتی قطعی و صریح.

•دروغگو با درخواست مردم ( و برای اثبات خودش ) این سخن ها را میگوید.

•و اگر انجام داد و خبر داد و زیاد این کار را تکرار کرد، دروغگوییش روشن میشود.

و احوال پیامبر بر خلاف تمامی این موارد است.

این دلیل از چند معنا تشکیل شده: پیامبر از آینده زیاد خبر داده و این اخبار به همان جزئیاتی که گفته اتفاق افتاده و این اخبار را بدون درخواست مردم بیان کرده و با عباراتی قطعی و صریح از آن سخن گفته است.

از نمونه های بارز این اخبار:

•قول خداوند : ((  الم ﴿۱﴾ غُلِبَتِ الرُّومُ ﴿۲﴾ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ ﴿۳﴾ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۴﴾ )) الم (۱) رومیان، مغلوب (فارسیان) شدند. (۲) در (جنگی که به) نزدیکترین زمین (به دیار عرب واقع شد که حوالی شام یا اطراف جزیره باشد) و آنها پس از مغلوب شدن، به زودی (بر فارسیان) غلبه خواهند کرد. (۳)

(این غلبه رومیان) در اند سالی خواهد شد (و بدانید که این حادثه و) کلیه امور عالم از قبل از این و بعد از این همه به دست خداست، و آن روز (که رومیان فاتح شوند چون بعد از آن خدا وعده یاری به اهل اسلام داده) مؤمنان شاد می‌شوند. (۴){الروم:1-4}.

خداوند این آیات را نازل کرد تا بیان کند که روم در کمتر از 10 سال بعد از شکستشان از فارس غالب و پیروز میشوند و به اینکه در آن روز نصرتی برای مسلمین بر دشمنانشان خواهد بود، و هیچ نشانه و شواهد عقلی که بیانگر این باشد، در زمان نزول آیات وجود ندارد، نه به نسبت روم و نه به نسبت فارس.

درحالی که روم شکست خورده بودند و پارسیان به کشورشان حمله کرده بودند و آن ها را شکست داده بودند و در آن زمان مسلمین در حالت ضعف قرار داشتند و آیات پیش از هجرت نازل گشتند، اما وعده خداوند محقق گشت و روم بر فارس در کمتر از 10 سال به اتفاق تاریخدانان چیره شد و در همان وقت مسلمانان، قریش را در جنگ بدر شکست دادند.

•خبر دادن پیامبر به انتشار و چیرگی اسلام؛ از خباب بن الأرت نقل شده است که گفت:” برای شکایت به نزد پیامبر رفتیم و او در زیر سایه کعبه بر بالشت خویش تکیه زده بود [و گفتیم:] از جانب مشرکین سختی به ما رسیده، پس گفتیم: ایا برای رفع بلا و تخفیف مصیبت برای ما دعا نمی کنید؟ پیامبر نشست و درحالی که صورت مبارکش قرمز شده بود، فرمودند :

در امت های گذشته برای شخصی (که ايمان آورده بود) چاله ای در زمين می كَندند و او را در آن می گذاشتند. سپس اره ای می آوردند و روی سرش قرار می دادند و او را از وسط دونيم می كردند. و شانه های آهنی در بدنش فرو می بردند تا جايی كه به استخوان و عصب می رسيد؛ ولی اين همه شکنجه او را از دينش باز نمی داشت. به الله سوگند که الله اين دين را كامل می کند و به نتيجه می رساند؛ تا جايی که سوارکار (مسافر) از «صنعاء» تا «حضرموت» می رود و جز ترس خدا و خطر گرگ برای گوسفندانش، از هيچ چيز ديگری نمی ترسد؛ اما شما عجله می کنيد»”.

•از ابو ذر رضی الله عنه نقل شده که رسول الله گفت:” شما در آینده مصر را فتح میکنید، در آنجا زمینی است به اسم قیراط پس هنگامی که آنجا را فتح کردید با اهل آن به نیکوترین روش احسان کنید زیرا که آن ها پیمان و رحمتی دارند.

•خبر دادن پیامبر از اینکه دخترش فاطمه رضی الله عنها اولین کسی است که از اهل پیامبر بعد از وفات پیامبر به او ملحق میشود ووفات مینماید.

•بشارت دادن پیامبر به شهادت تعدادی از اصحابش با ذکر نام آن ها و هلاک شدن بعضی از سران کفر با ذکر نام آن ها و محل قتلشان. و بر حذر داشتن از آنچه که در آینده در امتش از تفرقه و دوری از منهج حق اتفاق می افتد و خبر دادن به از بین رفتن بعضی حکومت ها و دولت های بعد از پیامبر و فتح بعضی بعضی از آن ها.

•خبر دادن پیامبر از رخداد هایی که واقع نشده مگر در زمان و عصر ما، مانند چوپانان پا برهنه که برج سازی میکنند و فخر فروشی آن ها بر یکدیگر در ساختمان سازی و انتشار ربا و زنا و شراب خواری.

پیامبر به اصحاب خود از امور غیبی متعددی خبر داده که در هیچکدام از آنها خطا نکرده است، و بسیاری از آن ها -چه در زمان زندگی پیامبر و چه بعد از وفات پیامبر-اتفاق افتاده اند و همچنان با گذشت ایام بر آنچه که خبر داده و با همان جزئیات کشف می شود افزوده میشود و این آن چیزیست که بر صدق نبوت محمد و صدق آنچه از جانب پروردگارش آورده تأکید میکند. و اگر از جانب خداوند به پیامبر وحی نمی شد، خبرهایش با واقعیت در تعارض میبود ، اما چنین تعارضی اتفاق نیفتاده؛ چراکه او از جانب خود حرف نمیزد بلکه آنچه را میگوید که خداوند به او وحی کرده است.

کسی که به ادله نبوت پیامبر نگاه میکند، متوجه ویژگی های متمایزی میشود از جمله :

•کثرت آن: به نسبت پیامبران ما قبل خود بیشتر است.

•تنوع آن: در زمینه های متعددی است، بعضی از آنها مربوط به حوزه های آسمانی و بعضی دیگر مربوط به حوادث زمینی و بعضی دیگر مربوط به مسائل حسی و معنوی و بعضی دیگر هنوز واقع نشده و بعضی دیگر اتفاق افتاده و پایان یافته است.

•واضح بودن و قوی بودن آن: به خاطر وضوح آن نیاز به تفکر و تأمل نیست، مانند شکافتن ماه و چشمه آب و زیاد شدن غذا.

•تکامل: یعنی وجود تمام این دلایل در یک شخص دلیلی قاطع برای صدق نبوت او است و تمامی شک ها را از بین می برد.

پس ادله اثبات نبوت رسول الله متعدد است از جمله معجزات و اخبار غیب و کمالات شخصی-اخلاقی و به مبارزه طلبیِ قرآن. با وجود تعدد این اقسام، در می یابیم که هر نوع به طور جداگانه دارای ادله های بسیاری است که همگی آن دلیل را اثبات میکنند، به عنوان مثال نوع معجزات دارای افراد زیادی است مثل شکافتن ماه و زیاد شدن غذا و غیره که همه این ها در یک نوع واحد که آن معجزات است می باشد.

پس هنگامیکه می گوییم که ادله اثبات نبوت متکامل است، این تکامل میتواند بر دو درجه باشد:

1.میان اجزای یک نوع واحد: یعنی ما میان ادله های یک نوع، تکاملی پیدا میکنیم  که جوینده ناخودآگاه تسلیمِ صحت ادله میشود .

2.میان انواع ادله ها: یعنی ما در میان انواع ادله های مختلف، تکاملی پیدا میکنیم که هر کس این انواع ادله – مانند معجزه و کمالات شخصی و اخلاقی و تحدی قرآن – در او جمع شود، او یک پیامبر و فرستاده شده از نزد خداوند می باشد و هر آنچه میگوید راست و درست است.

جمع شدن بعضی از این دلایل در شخصی که مدعی نبوت است امکان پذیر نمی باشد! چون کسی که مدعی است از طرف خداوند مبعوث شده از دو حالت خارج نیست، یا درپایین ترین درجات حماقت و دروغ و شرارت قرار دارد یا در والا ترین درجات صدق و کمال اخلاقی می باشد، پس تمییز میان این دو حالتِ متناقض از آسان ترین امور است.

پس پیامبر در اوج کمال اخلاقی و با وجود ادله های متنوع بر صدق نبوتش و خداوند با وجود کمال صفاتش، ممکن نیست که حال و صفات و مدعایش شبیه یک دروغگو باشد، سپس معجزاتی که دلالت بر صدق ادعایش میکند نیز بیاورد!

این دلایل، قطره ای از دریای دلایل نبوت و صدق و راستیِ پیغمبریِ محمد صلی الله علیه وسلم است و برای کسی که به جست و جوی حقیقت پرداخته قانع کننده خواهد بود و هر قلب سالمی آرزوی رسیدن به این حقیقت را دارد.

و الحمدلله رب العالمین

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین‌آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد، تأیید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبۀ تبلیغاتی داشته باشد، تأیید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وب‌سایت‌ها یا وب‌سایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید، تأیید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل یا آیدی تلگرام استفاده کرده باشید، تأیید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی‌ارتباط با موضوع مطرح شود، تأیید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *