چرا خداوند انسانها را در دو گروه مؤمن و کافر آفریده است؟
حقیقت این پرسش بر این است که تقسیم انسانها به مؤمن و کافر، مخالف حکمت و رحمت خداوند است. چرا خداوند مردم را مانند دیگر مخلوقات، مؤمن نیافریده تا عذاب و عقاب و آتشی وجود نداشته باشد؟
این پرسش در حقیقت بیش از آنکه پرسشی عقلانی و متفکرانه باشد، پرسشی عاطفی است. علاوه بر آن، این پرسش بر تصورات اشتباه و مقدمات باطل بنا گشته است. خلل موجود در این پرسش با توجه به دو نکته روشن میشود:
نکتۀ نخست: امر خداوند در آفرینش انسان از دو حالت خارج نیست:
1-خداوند انسانها را مجبور بر افعالشان بیافریند، بهگونهای که انسان، هیچ قدرت و ارادهای نسبت به افعالش نداشته باشد؛ در این حالت زندگانی انسانی فاسد خواهد شد، قوانینش بر هم خواهد خورد و ویژگیهایش از هم خواهد پاشید. پس با ایمان به اینکه انسان بر افعالش مجبور است، امکان شناخت خوب و بد و نیکوکار و بزهکار را نخواهیم داشت. هچنین امکان پاداشدهی به نیکوکاران و مجازات بزهکاران وجود نخواهد داشت؛ زیرا اعمالشان با اراده و اختیارشان نبوده است.
این اعتقاد ضرورتاً موجب کنار گذاشتن تمامی اسباب مادی و تکیه بر تقدیر خواهد شد و همین برای فاسدسازی زندگانی انسان کافیست.
2-خداوند انسانها را صاحب اختیار اعمالشان و قادر بر انتخاب راهشان بیافریند. از لوازم ضروری و قطعی این حالت، وجود انحراف و خطا است؛ زیرا اگر انسان، صاحب اختیار نباشد، امکان افتادنش در خطا نیز وجود نخواهد داشت.
وجود انحراف و خطا، ضرورتاً موجب وجود حساب و عِقاب میشود تا عدل تحقق پیدا کند. همچنین حساب و عقاب، باید بر اساس تفاوت گناه و ثواب -چه کمّی و چه کیفی-، متفاوت باشد.
پس روشن شد که دستهبندی انسانها به صالح و منحرف و مترتب شدن ثواب و عقاب بر افعالشان، امری طبیعی و مطابق با حکمت و طبیعت زندگی انسانی و قوانینش است تا او را از دیگر حیوانات متمایز سازد.
نکتۀ دوم: کمال خداوند دارای چندین وجه است؛ همان گونه که خداوند دارای رحمت و عفو است، دارای قوت، غضب، جبروت، ملکوت و دیگر صفات جلال نیز هست و از لوازم کمال خداوند، ظهور آثار آن در هستی است.
پس همان طور که آثار رحمت و عفو خداوند باید در هستی پدیدار گردد، آثار غضب، جبروت و عدل خداوند نیز باید ظاهر شود. اما پرسشگر میخواهد تنها آثار دستۀ اول صفات – یعنی رحمت و عفو – خداوند ظاهر گردد و اگر آثار دستۀ دوم پدیدار شود، شروع به عیبجویی و ایراد گرفتن میکند که این رفتار، خود نوعی اختلال در تفکر و بینش است. پس انسان یا باید تمامی کمالات خداوند را بهعنوان آفرینندۀ هستی بپذیرد یا اینکه تمامی صفاتش را انکار کند. اما اینکه انسان برخی از کمالات خداوند را بپذیرد و برخی دیگر را انکار کند، تناقض شدید عقلی و از روش صحیح تفکر بهدور است.
نویسنده: دکتر سلطان العمیری (با کمی تصرّف)
ترجمه: واحد ترجمه برهان
نظرات کاربران