دوستم می گوید: (هرگاه که تصمیم می گیرم کتابی را بخوانم، حوصله نمی کنم، خسته می شوم و زمان کافی برای تمام کردنش پیدا نمی کنم، یک قفسه پر از کتاب هایی دارم که دوست داشتم بخوانم ولی انجامش نداده ام، خسته شدم از این وضعیت!)، دوستم با زبان حال خود سخن می گفت و این وضعیت مشترک بسیاری از ماست، مخصوصا در این زمانه که عدم تمرکز آسان شده و ذهنمان در میان مشغله های فراوان پراکنده می شود و انسان هیچ تمرکزی در یک فعالیت ندارد.
این مشکل از چند سبب مختلف به وجود می آید و قرار دادن آن در علتی واحد، صحیح نیست. ممکن است به نسبت هر شخص، اسباب نیز تغییر کند، به همین دلیل درمان آن نیز-به خاطر سرایت از علتهای متفاوت- باید مختلف باشد، پس علت این معضل به نسبت هر شخص متفاوت است.
قبل از اینکه به بیان بعضی از راه های درمان مؤثر بپردازم، این نکته را نیز باید یاد آور شوم که مشکل “تنبلیِ خواندن” ممکن است از مشکلی دیگرکه ریشه در انسان دارد، نشأت بگیرد و آن عادت به به تعویق انداختن کار ها می باشد. ممکن است انسان به صورت طبیعی کار هایش را -مانند خواندن کتاب و دیگر وظایف یا فعالیتها- به آینده موکول کند و در این صورت بر او واجب است که این درخت را از ریشه قطع کند و دوباره به تنظیم برنامه خود بپردازد و تلاشش را در راه رسیدن به کمال صرف کند.
باز میگردیم و می گوییم: انسان در دنیای مطالعه، تجربه ها و روش های مختلفی را کسب کرده و نتیجه آن را بعد از تحمل اندکی صبر و استقامت، به دست آورده. شاید همه آنها -یا بعضی از آن ها- برای خارج کردن انسان از زندان تبلی در خواندن، مفید باشد ان شاء الله.
چه بسا کسی که این توصیه ها را عملی کند، به اذن الله به نتایج خوبی دست یابد.
• به تدریج پیش رفتن
دوست من صالح، تازه شروع به عادتِ خواندن کرده است و همکارش کتاب ۲۱ جلدی “تاریخ تمدن” اثر ویل دورانت را به او هدیه داده! او با میدان جنگی رو به رو شده که توان آن را ندارد و طولی نکشید که با شروع مطالعه دچار خستگی شد و در منجلاب جلدهای زیاد آن به دام افتاد. فقط با نگاهی در حجم کتاب، به شکست و عدم موفقیت دچار شد و در این حین تصمیم به عدم مطالعه و رها کردن کتاب زده و جست و جو برای یافتن کتاب دیگری را شروع کرد.
در اینجا اهمیتِ به تدریج پیش رفتن در مطالعه نمایان می شود و مقصود ما از “تدریجی عمل کردن” هم در نوع می باشد و هم در مقدار، خوب است که خواننده در ابتدا کتابی آسان انتخاب کند و روزانه برای خود مقداری -مثلا روزی 20 صفحه- را تعیین کند و این را در مدت زمانی تکرار کند و از آن فراتر نرود، تا اینکه احساس کند می تواند بیشتر بخواند و به همین شکل توانایی خود را افزایش دهد، پس خواندن نیازمند ترقی است و گام به گام از پله های آن بالا می رود تا به آن عادت کند.
و خوب است اگر کسی می خواهد در علمی شروع به مطالعه کند، با برنامه و منهجی مشخص پیش رود، از کتاب های ابتدایی آن علم شروع کند؛ همچون قطب نمایی برای مشخص شدن مسیر و فهم سالم، قبل از ورود به کتاب های متفاوت دیگر در آن علم و در غیر اینصورت انسان به سرگردانی و پراکندگی خواهد افتاد.
• هر چه دوست داری بخوان
سخت است که تصویر حک شده در لحظه های اول آشنایی با شخصی جدید و مهم از ذهن پاک شود؛ پس بسیار مهم است که انسان در ابتدا، از چیزی که دوست دارد شروع به خواندن کند و این موجب می شود که شوق خواندن او نیز بیشتر شود. اگر تو از دوستداران کتاب های رمان و داستان هستی، پس بخوان تا شادمان و خوشحال باشی و اگر از دوستداران کتاب های ادبی هستی، وارد آن شو تا خواندن از عادت های روزانه تو شود و به این شکل، کلید در های خواندن به روی تو باز می شود.
• برای چه می خوانی؟
چیزی که به انسان در مسیر خواندن کمک می کند، وجود سببی برای خواندن و هدفی برای رسیدن به آن می باشد و مردم در این موضوع تفاوت دارند. بعضی از آن ها می خواهند ادیب و صاحبِ قلمی روان باشندو بعضی نیز می خواهند به دریای علم وارد شوند و برخی نیز به دنبال پاسخ سوالی هستند که خواب را از چشم او گرفته است و باز گروهی دیگر نیز به دنبال به دست آوردن دانستی ها و افزایش دانش عمومی خود هستند. معمولا کسی که هدفی واضح و مشخص برای خواندن داشته باشد، در معضل خستگی با مشکل بزرگی رو به رو نمی شود. پس هدفت را در میان دیدگانت قرار بده و به خودت یادآوری کن، هرگاه شعله آتش درونت خاموش شد…
هنگامی که اشتیاق هدفی را کردم
سوار بر آرزو ها شدم و خطر ها را فراموش کردم
به تاج هدهدم از ره مبر که باز سپید
چو باشه در پی هر صبد مختصر نرود
• تمرکز کن!
ممکن است سخن گفتن در مورد پراکندگی ذهنی و وابستگی آن با گوشی های هوشمند از بحث هایی باشد که کشمکش و هشدار ها در مورد آن زیاد گشته، اما در واقع این مشکلی است که نمی توان از آن چشم پوشی کرد، چون اثر بسیار مهمی در از میان بردن تمرکز دارد. در این دوران، ترسِ از دست دادن گوشی هوشمند زیاد شده (نوموفوبیا)، حتی انسان نمی تواند چند ثانیه بدون گوشی هوشمند و اعلان ها و رویداد های دنیای دیجیتال زندگی کند و اگر احساس کند گوشیش در جیبش نیست، ضربان قلبش زیاد می شود و هوش از سرش می پرد و احساس می کند که در بند محدودیت هایی اسیر است که هیچ توجیهی ندارد.
هنگامی که انسان شروع به خواندن کتابی می کند، باید به صورت کامل گوشی هوشمند را از خود دور کند و تمامی راه های رسیدن به آن را نیز از بین ببرد. مثلا اگر در هنگام خواندن با موضوعی رو به رو شد که قصد جست و جوی آن در گوشیش را دارد، با نوشتن آن موضوع در کاغذی جداگانه از این کار جلو گیری کند، تا بعدا به آن بپردازد.
این روش موجب رشد عادت یاداشت برداری می شود.
• نه به روش های ویژه!
یکی از بزرگترین موانع خواندن، پافشاری بر روش های ویژه ای است که بدون آن کتاب را باز نمی کند! مثلا شخصی را می بینی که بدون قهوه کتاب نمی خواند و یا اینکه شخصی برای مکانش و آرامشش و راحتیش شرط های خاصی می گذارد. پس نبود یک چراغ در اتاقش کافیست تا دستآویزی باشد برای به تاخیر انداختنِ خواندن کتاب.
انسان هرگز به خواندن انس نمی گیرد، مگر هنگامی که حمل کردن کتاب برایش به مانند حمل کردن گوشیش یک عادت منظم و بدون پیش شرط باشد و مرتبط با زمان یا مکان یا وضعیت خاصی نباشد، بلکه کتابش را باز می کند و بدون تردید شروع به خواندن می کند و این هیچ تعارضی با قرار دادن زمانی مشخص برای خواندن ندارد بلکه سخن ما اینست که باید از شرط های خاص کاسته شود. بعضی از کتاب خوانان، فاصله تمام کردن کتابی به اندازه شروع صفحه اول آن کتاب است، سپس صفحه های کتاب به مانند مهره های متوالی تسبیح یکی پس از دیگری و به سهولت رد میشوند، هر اندازه شخص از روش های ویژه ( و ایده آل های ) خود بکاهد، همنشینی با کتابش برایش آسان تر می شود.
• وقت ندارم!
از درس های بزرگی که ما از این دورانی که در آن زندگی می کنیم، یاد گرفته ایم این است که خودمان را با دروغ “من وقت ندارم” فریب می دهیم. برنامه ها و کارهایمان را به خاطر کم بودن وقتمان به عقب می اندازیم، تا اینکه این دوران آمد تا حقیقتمان را کشف کنیم و ما را در رو به روی آینه نفسمان در حالی که به حقیقت معترف هستیم قرار دهد، در اوقات فراغتمان غرق شده ایم بدون اینکه کمترین موفقیتی به دست آوریم و دانسته ایم که بن بست حقیقی در همان ذات و نفس ماست و اگر انسان اراده کند تا کتابی را بخواند -اراده ای حقیقی- یا اینکه عملی را به اتمام برساند حتما وقتی برای آن پیدا می کند و غیر ممکن ها را برای او خلق می کند.
و با سخنی از «عبید ظاهری» مقاله را به پایان می رسانم:
(کسی که نمی خواند، در زیر سوالاتی که دیگران برای او مطرح می کنند اسیر خواهد شد و در بند جواب هایشان خواهد بود، مرز تفکرش از محیط او فراتر نمی رود. اما خواننده زیاد سوال می پرسد و برای آن جواب های بیشتری پیدا می کند و به گوشه های دیده نشده و قسمت های حاشیه ای بیشتر فکر می کند و به همین دلیل خواندن تنفسی برای آزادگان و انسانهای خلاق است ).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
• نویسنده: زید الحازی
• ترجمه: برهان
نظرات کاربران