وجه اشتراک تمام تفکرات غیر سنی چیست؟ با در نظر گرفتن تفاوت بسیارِ میان مذاهب فقهی و کلامی ، مانند مرجئة تا خوارج و قدریة تا جبریة ، آیا میتوان نقطه اشتراکی نیز برای همه آنان یافت؟ چه مکانیزم فکری مشترکی آنان را به یکدیگر مرتبط میکند؟ به نظر میرسد “تبعیض وحی” یا به عبارتی پذیرفتن قسمتی از آن و عدم پذیرش قسمتی دیگر ، قدر مشترک تمام تفکراتیست که در این هزار و چهارصد سال گذشته در میان امت از وادی عدم به حیز امکان آمده اند ، در این مقاله معنای تقسیم وحی و مثالهایی برای آن را از لابه لای آیات قرآن و تاریخ اسلام بیان میکنیم.
تبعیض وحی اصطلاحی است که میتوان آن را در مقابل استیعاب و فراگیری وحی قرار داد و به معنای عمل به پاره ای از متون دینی و احکام شرعی و در مقابل بی توجهی به برخی دیگر از این دلایل و شرایع میباشد، در قرآن کریم تلاش بسیاری برای جلوگیری از این پدیده صورت گرفته و فاعل آن مذموم دانسته شده و به عنوان “عضین” یا کسانی که کتاب آسمانی را تجزیه میکنند، قسمتی را پذیرفته و قسمتی را رها میکنند از آنان یاد شده است { ٱلَّذِینَ جَعَلُوا۟ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِینَ }[سوره الحجر: ۹۱] ، همچنین درسوره البقرة خداوند سزای آنکه به قسمتی از کتاب ایمان آورده و قسمتی را نادیده گرفته را خاری در این جهان و عذابی شدید در روز بازپسین اعلام میکند { أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡكِتَـٰبِ وَتَكۡفُرُونَ بِبَعۡضࣲۚ فَمَا جَزَاۤءُ مَن یَفۡعَلُ ذَ ٰلِكَ مِنكُمۡ إِلَّا خِزۡیࣱ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَـٰمَةِ یُرَدُّونَ إِلَىٰۤ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَـٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ }[سوره البقرة: ۸۵]. چنین ایمانی را میتوان ایمانی مشروط نامید که خداوند نیز در باب تعامل منافقین با رسول الله پیرامون این موضوع چنین میفرمایند :{ وَإِذَا دُعُوۤا۟ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِیَحۡكُمَ بَیۡنَهُمۡ إِذَا فَرِیقࣱ مِّنۡهُم مُّعۡرِضُونَ (۴۸) وَإِن یَكُن لَّهُمُ ٱلۡحَقُّ یَأۡتُوۤا۟ إِلَیۡهِ مُذۡعِنِینَ (۴۹) }[سوره النور: ۴۸-۴۹]
در میان فرقه های مختلفی که در تاکنون در میان امت ظاهر شده اند نیز این داستان کاملا صادق است ، به عنوان مثال در باب صفات خداوند گروهی معطلة میباشند که نصوص تنزیه را گرفته اند و نصوص اثبات را نادیده گرفته اند و ممثلة نصوص اثبات را مومنند و نصوص تنزیه را به فراموشی سپرده اند، اما در این میان اهل سنت بر مبنای استیعاب وحی هر دو موضوع را تلفیق نموده و به هر دو ایمان دارند ، در باب قدر نیز به همین منوال، قدریة نصوص اختیار و اراده بشر را بزرگ نمایی نموده و متونی که از اراده پروردگار سخن گفته را از یاد برده اند و در مقابل جبریة نصوص اراده الهی را پررنگ کرده و متونی که پیرامون اراده بشر سخن میگویند را ترک گفته اند و در این میان اهل سنت هر دو موضوع شرعی را جمع نموده اند . در میان افکار جدیدی که امروزه در میان امت اسلام وجود دارند نیز این موضوع شایع است ،لیبرالها روایات دینی را در مقیاس فردی میپذیرند نه اجتماعی و سیاسی ، چپگراها خیزش علیه ظلم را میپذیرند و از متون سمع و طاعة حاکم سر باز میزنند و بدین منوال ایمان تمام اینان به نصوص ایمانی مشروط است .
این معضل از قدیم مورد نقد علماء اسلامی بوده است، ابو العباس بن تیمیة نیز اهل سنت را میانه رو این امت میداند، همانگونه که امت اسلام میانه رو در میان دیگر امم میباشند و برای این منظور مثالهایی از صفات خداوند و افعال پروردگار میزند و به تفاوت وعید میان مرجئة و قدریة میپردازد و از نامهای ایمان و دین میان حروریة و معتزله یا اصحاب رسول الله میان رافضه و خوارج سخن به میان میآورد ( مجموع فتاوی ابن تیمیة ج3 صفحه 141).
از مجموع آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که قبول قسمتی از متون دینی و رد قسمتی دیگر ، شیمۀ پایدار تمام تفکراتی بوده که از صدر اسلام تا به امروز به وجود آمده اند و راه حل موجود، تمسک به روش اصحاب در تعامل با نصوص وحی و ایمان به تمام آن میباشد .
نظرات کاربران