برهان
0

چالش‌های روبه‌روی جوانان

بازدید 67

الحمدلله، وصلاة والصلام علی رسول الله، وعلی آله وصحبه ومن والاه.

– آگاهی چیست؟

وعی در لغت: به معنای جمع و حفظ کردن می‌آید، به مانند این آیه: { وَجَمَعَ فَأَوۡعَىٰٓ }[سوره المعارج: ۱۸] «و (نیز کسانی را که) اموال را جمع آوری و ذخیره کردند. (و حق آن را نپرداختند)» و { لِنَجۡعَلَهَا لَكُمۡ تَذۡكِرَةٗ وَتَعِيَهَآ أُذُنٞ وَٰعِيَةٞ }[سوره الحاقة: ۱۲] «تا که پندی برای شما قرار دهیم، و گوش‌های شنوا آن را بشنوند و به یاد بسپارند.».

سپس این معنا گسترده‌تر شده و بر «فهم و درک» اطلاق می‌شود، سپس بر یک معنای عمیق‌تر گسترش پیدا کرد که مقصود ما از این مقاله است و آن: درک و شناخت صحیح اشیاء و فهم آن بر اساس واقع، تنظیم مسیر شناخت و استدلال، به صورتی که انسان آگاه بتواند میان حق و باطل و صواب و خطا تمایز ایجاد کند.

می‌توان این تعریف را به شکل دیگری توضیح داد: آگاهی درواقع همان بصیرت یا رویکردی نافذ یا فهمِ ژرف رویدادها و مسائل ممکن و چالش‌ها و واجبات است.

آگاهی بسیار دقیق‌تر از دانش است؛ دانشی دقیق که مقرون به تجربهٔ اشیاء و دقت در آن و شناخت وضعیت آن است.

– نیازمندی ما به آگاهی:

ما در عصری پرمعنا زندگی می‌کنیم که ویژگی آن، روانه شدن معلومات عجیب از دو جهت بزرگ می‌باشد: رسانه و اینترنت. این چیزی است که سبب تداخل دانشی بزرگی شده و انسانِ این عصر در یک فشار ترسناکی زندگی می‌کند که من مثال آن را به مانند یک طالب العلمی می‌بینم که در یک فصل تحصیلی، بیش از بیست استاد دارد که همزان برای او متون و کتاب محتلف شرح می‌دهند!

اگر این محصولات فرهنگی و دانشی که بر انسان وارد می‌شود به همراه آن یک آگاهیِ نیک و شناخت واقع و شناختِ مطلوب‌مان نباشد، موجب سردرگمی در باورها و افکار و احکام خواهد شد و این ما را به سوی یک فتنهٔ فرهنگی و شکاف در باور و زوال اخلاقی سوق خواهد. پس ما در بیشترین حالت نیازمندی به وعی و آگاهیِ بالغ هستیم، به صورتی که این حجم از افکار و معلومات و صورت‌ها را بتواند از فیلتر رد کند تا با استفاده از آن، حق را تشخیص داده و آن را بگیریم و باطل را فهمیده و از آن دوری کنیم.

موضوع به همین جا از کج روی فرهنگی و شناختی و نتایج آن از سردرگمی و اضطراب، ختم نمی‌شود و بلکه موضوع فراتر از این است؛ دشمنان الله توانسته‌اند از این شکاف به خوبی در این جنگ باورها و فرهنگ‌ها استفاده کند و با آن فرزندان اسلام را هدف قرار دهد. هدف آن‌ها محقق کردن دو چیز است: خارج کردن فرزندان مسلمان از اسلام، که تحقق این را ملاحده و بی‌دینان و تبشیری‌ها مسیحی به عهده گرفته‌اند و دوم نیز: تغییر مفاهیم شرعی در وجود مسلمانان و ارائهٔ مفاهیم باطل که پیامبر آن را نیاورده است، ممکن است این مورد به شکل غلو یا حلال دانستن چیزی باشد، این نوع دوم را کسانی نمایندگی میکنند که از جمله مسلمانان به حساب می آیند و هم زبانان ما هستند.

خلاصه: در اینجا مشکلات متعددی وجود دارد که باید تمام تلاش را برای رفع آن و ایستادگی در برابر آن به کار گرفت؛ پس طوفانی از جریان‌های عقیدتی و فکری در قلمرومان وجود دارد که تمامیِ مردم -مخصوصا جوانان- را چه زن و چه مرد هدف قرار داده.

این بسیار شبیه ویروسی مسری و کشنده است که از آسمان انداخته می‌شود یا از طریق اینترنت پخش می‌شود و با هر تهدید عقیدتی که در گذشته وجود داشته از جهت کیفیت و کمیت فرق دارد. پس هرکس در برابر آن پناهگاهی نداشته باشد، زمین خوردنش آسان و در دسترس است!

من در مورد موضوعی خیالی صحبت نمی‌کنم، ما بسیار شنیده‌ایم و دیده‌ایم و مثال‌های زیادی را دانسته‌ایم. دیده‌ایم و شنیده‌ایم کسانی که به اسم اسلام، پدر یا مادر یا پسر عموی خود را کشته اند و همچنین دیده‌ایم کسانی از فرزندان مسلمین که الحاد یا نصرانی بودن یا تمسخر صریح خود از دین را اعلام کرده!

پس اوضاع جدی و واقعی است!

– ویژگی جنگ عقیدتی-فکریِ عصر حاضر:

جنگ عقیدتی-فکری که در عصر حاضر در حال رخ دادن است، ویژگی‌های زیادی دارد که من آن را در هفت ویژگی خلاصه می‌کنم:

اول: کثرت جنبش‌هایی که آن را ترویج می‌دهند و همچنین کثرت شبهات و افکاری که مطرح می‌شود.

گروه بزرگی از افکار و جنبش‌ها، خود را -با اعتماد به نفس کامل- حق و صواب معرفی کرده‌اند که در حقیقت با عقیدهٔ صحیح و اخلاق پاک در تضاد و آن دو را هدف قرار داده اند.

شبهات این عصر، شامل همه چیز می‌شود؛ و وقتی می‌گویم همه چیز، یعنی: وجود الله و ربوبیتش و الوهیتش و نبوت پیامبران و احادیثش و قدر و قرآن و احکام و اخلاق و غیره و این حملات به صورت اتفاقی نیست بلکه از قبل، هدف‌ها برنامه‌ریزی شده‌اند.

دوم: استفاده از وسایل متنوع برای انتشار آن از شنیداری و خواندنی و دیدنی؛ برای انتشار آن شبکه‌های اجتماعی -مهم‌ترین آن اینترنت است- و همچنین شبکه‌های تلوزیونی و کتاب‌ها و رمان‌ها و مجلات و دیگر وسائل وجود دارد.

سخن اصلی در این عصر در مورد تلویزیون و اینترنت است؛ این‌ها بر فکر و فرهنگ -غالبا- چیره هستند و تمامیِ محصولات فرهنگی و فکری به دور آن می‌چرخد.

حقیقت نیز این است که صاحبان این جنبش‌ها به خوبی از این وسایل برای نشر افکارشان استفاده کرده‌اند؛ به همین خاطر مشاهده می‌کنیم که شبکه‌های علمی و فرهنگیی وجود دارد که با وجود علمی بودنشان، تفکرات الحادی را پایه گذاری می‌کنند! با این حال این شبکه‌ها در اکثر خانه‌های مسلمانان نیز وارد شده است.

همچنین فیلم‌هایی توسط سینمای جهانی ساخته می‌شود که اصل در آن فیلم‌ها، لذت و تفریح است و در آن چیزهایی که الله حرام کرده نیز وجود دارد؛ اما با این حال در درون خود پیام‌های الحادی را برای مخاطب خود دارد.

حتی برخی از بازی‌های کامپیوتری نیز از انتشار این پیام‌های الحادی سالم نمانده‌اند.

این یک عصر جدید است و در گذشته چنین نبوده؛ در گذشته، قالب‌هایی که -از میان آن افکار پخش می‌شد- محدود بود و حتی گاهی فقط در کتاب‌ها و شاید در پخش اخبار در رادیو محصور می‌شد. غالباً چنین بود کسی که به دنبال این افکار می‌گشت، شخصی آگاه از این افکار بوده نه یک شخص غافل؛ پس تأثیر آن محدود بوده، بر خلاف این عصر. در دنیای معاصر این وسایل هستند که مردم را دعوت می‌کنند درحالی که آنان از این افکار غافل هستند و این نکته را هم در نظر بگیرید که در مورد وسایلی سخن میگوییم که در آن تنوع و کثرت به همراه جذابیت -چون هر چیز جدیدی لذت دارد- وجود داشته باشد و همچنین دسترسی به آن نیز آسان باشد که این خود تأثیر چندبرابری به آن می‌دهد.

سوم: آنچه که این طرح معاصر را متمایز می‌کند: تنوع سبک‌های آن است؛ قسمتی عقل و قسمتی نیز احساس را هدف قرار می‌دهند و همچنین قسمتی به پخش شبهات فلسفی یا علمی می پردازند و قسمتی نیز در تلاش برای زشت جلوه دادن حق و تلبیس با استفاده از متشابهات هستند ، بر خلاف گذشته که -غالبا- این مسائل موضوع فلسفیِ نخبه‌گرا بود.

چهارم: این الگو در این عصر حاضر همهٔ طیف ها را هدف قرار می‌دهد، مناسب بزرگ و کوچک و زن و مرد است و با تمامیِ زبان‌ها نیز سخن می‌گوید؛ به همین خاطر نیز مساحت تأثیر آن بسیار گسترده است بر خلاف گذشته.

در گذشته: ما نشنیده‌ایم تصاویری زیبا و رنگارنگ برای کودکان وجود داشته باشد که افکار سمّیِ الحادی را در میانشان پخش کند، اما در حال حاضر چنین چیزی موجود است.

در گذشته: سلسله کتاب‌های کوچک که افراد کم‌ سواد را هدف قرار دهد، وجود نداشت!

در گذشته، ترجمهٔ محصولات الحادی اندک بود اما امروزه شاید هیچ محصول مشهوری از آنان نمانده که به لغت عربی ( و فارسی ) ترجمه نشده باشد و به صورت رایگان پخش نشده باشد. در مقابل تمام این چیزهایی که ذکر شد -با کمال تاسف- یک برنامه‌ مفید و چاره ای ضعیف از حیث مقدار و کیفیت وجود دارد.

پنجم: پدیده ای جدید به نام بیگانگی خانوادگی یا انزوای خانوادگی وجود دارد و این اتفاقی است که هرگز نمی‌توان در جوامع مسلمان از آن چشم‌پوشی کرد؛ در گذشته، ارتباط میان خانواده‌ها -غالبا- قوی بود و رقابت در میان کودکان و جوانان وجود داشت و هرکس به نسبت دیگری احساس وجود می‌کرد و هراتفاقی برای او می‌افتاد از آن آگاه بود.

خانواده‌ها با صدایی شنوا فکر می‌کردند؛ افراد آن باهم بحث می‌کردند و سخن می‌گفتند . بر یکدیگر صدای خود را به خاطر اختلافات فکری یا شبهات و امثال این‌ها بالا می‌بردند.

در گذشته، ارتباطِ گرمِ میان خانواده‌ها تا اندازه‌ای قوی و بزرگ بود؛ اما آیا امروزه نیز وضعیت خانواده‌ها چنین است؟ گمان می‌کنم که همهٔ ما فهمیده‌ایم که در چه وضعیتی قرار داریم!

امروزه خانواده‌ها -غالبا- در دنیاهای متعدد مستقلی زندگی می‌کنند که صرفا دیوار خانه آنها را در کنار هم جمع کرده! یعنی هرشخصی برای خود دنیایی خاص دارد؛ دارای گوشی و کامپیوتر شخصی‌اش است که به تنهایی در آن ورود می‌کند و دنیای فرضیِ خودش را می‌سازد و در آن هیچ رقیب و حساب‌رسی وجود ندارد، و همه -حتی برخی از پدران و مادران نیز- مشغول به خود و به نسبت دیگران بی‌تفاوت هستند!

این پدیده سبب شده که بسیاری از جوانان و دختران طعمه‌ای شوند که به راحتی می‌توان به آن‌ها دست یافت، و دشمنان نیز به خوبی می‌دانند که چگونه از آب گل آلود ماهی بگیرند!

ششم: نبود هیچ مرجعی نزد بسیاری از جوانانِ پسر و دختر؛ آنان نمی‌دانند اگر غرق در شبهه شدند یا مشکلی برای او به وجود آمد به چه کسی مراجعه کند.

بسیاری از آن‌ها فرق میان مرجع قابل اعتماد و مرجع غیر قابل اعتماد را نمی‌داند. امروزه هرکس سخن میراند و هرکس مسأله‌ای را مطرح می‌کند و افرادی نیز برای شنیدن آن وجود دارند!

اما در گذشته، مرجع قابل اعتماد مشخص و روشن بوده و مزاحمتی برای او صورت نمی‌گرفته.

هفتم: ما در شناخت حجم اشکالی که محیط فکریِ مسلمانان به آن آلوده است، ضعف داریم. یعنی برخی از مردم خطرناک بودن این موضوع را احساس نمی‌کنند، یا به خاطر دور بودنشان از این مسائل است یا به خاطر مشغولیتشان.

در نتیجه، بیماریِ کشندهٔ شبهات ممکن است به اطرافیانشان حمله کند اما آنها در غفلت و نادانی غرق شده باشند و حتی ممکن است این شبهات آنها را هدف قرار دهند اما آن را احساس نکنند! و شاید موقعی از این خواب غفلت بیدار شودند که این ویروس مشکلی برای خودشان یا خانواده‌ شان ایجاد کرده باشد، ولی آن زمان بسیار دیر خواهد بود!

به همین خاطر؛ هرچقدر انسان به محیط خودش نزدیک‌تر باشد، آگاهی و دقت و ملاحظاتض دقیقتر خواهد گشت – نه وسوسه و سوءظن- و هرچه قدر نزدیک‌تر باشد، تلاش دشمنانش در برابر آگاهی اش خورد می‌شود و این نهایت مَحبت و کمال مهربانی برای نزدیکان است.

از مهم‌ترین چیزهایی که باید به آن اهمیت داده شود: اصول فکری‌ای است که خود سرچشمهٔ دیگر افکار است، چراکه انحراف در فکر، غالباً به سبب شکاف و خلل در فهم است و گمراهان نیز غالباً از میان این به بازی با افکار می‌پردازند.

در نتیجه، هرکس آن را به خوبی یاد بگیرد، به توفیق الله از تأثیر گرفتن از این شبهات در امان خواهد ماند.

و ما در اینجا خاصتا جوانان را مورد خطاب قرار می‌دهیم؛ چون جوانانِ امروزه، نیازمند شناخت حق به روش اقناعی هستند نه تلقینی. یعنی باید حق با دلیل به آنان فهمانده شود.

اما درواقع همه به آن نیاز دارند؛ هرکس که ذهنش آشفته شده یا در ذهنش برخی شبهات وارد شده و همچنین هرکسی که حتی در برابر این شبهات سالم مانده است، تا با توفیق الله در برابر این گمراهی‌ها که هرروزه به سمت آن‌ها می‌آید در امان باشد و همچنین بتواند به خوبی با کسی که نیازمند راهنمایی به سوی راه مستقیم است به گفت‌وگو بپردازد. پس نباید به سادگی از کنار این موضوع گذشت.

ما در این عصر نیازمند این هستیم که ایمانمان را بر اصولی محکم و صحیح پایه‌گذاری کنیم، تا امواج شبهات در برابر آن شکسته شوند. و این موضوع را به جدیت دنبال کن.

قبل از پایان، خوب است به این نکته‌ای اشاره کنم:

مطرح کردن مسئلهٔ انحراف عقیدتی و فکریِ معاصر باید با دقت و محکم و موضوعی باشد؛ چون برخی از مردم در به تصویر کشیدن آن مبالغه می‌کنند و ممکن است به چیزی شبیه غم و اندوه دچار شوند، بدین شکل که با ورود به این مسئله دنیا را در برابر خود تاریک می‌بیند و این هرگز مطلوب و مقبول نیست، چراکه الحمدلله خیر بر دنیا غالب است و وجود این مشکل فقط غلاف آن است، نه همهٔ آن. پس اندکی به آن دچار شدن، خود انگیزه‌ای برای مبارزه و درمان است و مطرح کردن این مسأله باید خود انگیزه‌ای برای عمل و تلاش باشد، نه یأس و ناامیدی. دین، دین الله است و خود مسؤول نصرت آن است.

امروزه ما در میدانِ جهاد از دین و ایمان قرار داریم، حقی که بر گردن همه آویخته شده است؛ بر مردان و زنان، مدرسین زن و مرد، ائمه و خطباء، فرهنگیان و مفکران، پدران و مادران، برادران و خواهران و تمامیِ اهل منصب این حق ثابت است.

اسلام، دلیل وجود ما و هدفِ بقای ما و بزرگترین مسئلهٔ زندگیِ ما است؛ پس بشتابیم برای دفاع از آن { يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُوٓاْ أَنصَارَ ٱللَّهِ}[سوره الصف: ۱۴] «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! یاوران (دین) الله باشید».

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین‌آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد، تأیید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبۀ تبلیغاتی داشته باشد، تأیید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وب‌سایت‌ها یا وب‌سایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید، تأیید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل یا آیدی تلگرام استفاده کرده باشید، تأیید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی‌ارتباط با موضوع مطرح شود، تأیید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *